« با این همه ، این هشدار ضروری بود که مطالعه خطرهایی هم داشت. این کار خطرناک میشود هنگامی که به جای بیدار کردن ما و برانگیختن زندگی ذهنیمان، خود به جانشینی آن گرایش مییابد.هنگامی که حقیقت به چشممان دیگر نه به شکل آرمانی که خود میتوانیم با پیشرفت درونی اندیشه و با کوشش دلمان بر آن دست یابیم،بلکه چیزی مادی جلوه میکند که میان برگهای کتابها انباشته است. مانند عسلی از پیش آماده که ما در کمال آسایش تن و جانمان از روی قفسهی کتابخانه برداریم و با لذت بخوریم.»
جووانی ماکیا
مقدمه در جستجوی زمان از دست رفته
سلام حوای عزیز
ReplyDeleteمدتها دنبالت میگشتم تا اینکه بالاخره اینجا پیدایت کردم...خوشحالم که دوباره مینویسی
راستی بابت ازدواج هم تبریک... سلام آقای هم سر را هم برسانید و از قول ما حسودی کنید و بگویید بابت داشتن همسر با فضل و کمالات قدرشناس باشد و فخر بفروشد و پز بدهد و از گل نازکتر به شما نگوید
ما خواننده های قدیمی حق آب و گل داریم و اگر چینی به پیشانی شما از جانب هر کسی (از جمله آقای همسر گرامی و عزیزتر از جان ) بیافتد رگ غیرتمان بدجوری قلمبه میشود و حالت خوفناکی دست میدهد و خلاصه ممکن است کلاه اصحاب وبلاگستان فارسی بدجوری درهم و بهم شود... ها گفته باشیم
.
.
.
شاد باشی دوست من و همیشه نویسا ...
سلام. لذت اولین کامنت چه زیاد است!
Deleteممنون. خیلی ممنون
و چشم!
شما هم هم!